اول ایمنی بعد کار

[این بعدا اضافه شده: یکی از بهترین جاها واسه ضربه زدن به لباس شخصی ها که حفاظ صورت ندارن حلقه (حلقوم یا هر چیز دیگه ای که اسمش هست، باشه منظورم همون برآمدگی ای که در جلو گردن قرار داره که بهش میگن throat) با اینکه ضربه محکم می تونه باعث خفگی بشه، ولی شما بزنید تا می تونید هم محکم بزنید. طرف اقلا دو سه دیقه می افته رو زمین، از چشم هم غافل نشید. اگه دیدین دارن خفت می کنن انگشت بکنید تو چشمش]
دیشب یکی از دوستام بهم تلفن کرد و پرسید می خوایم بریم بیرون، تو کجا بودی چه کار کردی و در آخر پرسید توصیه ای، نکته ای نداری؟
من فقط بهش گفتم که کفش کتونی بپوش که بتونی بدویی. لباس گشاد و راحت بپوش که پاهات واسه موقع پریدن از روی جوب یا از روی هر مانع دیگه باز بشه. تی شرتی بپوش که اگه قرار شد یه چیزی بخوره تو سرت، سریع بتونی دستت رو در همه جهات بیاری بالا و اقلا یه مانعی ایجاد بکنی. گفتم که یه پارچه واسه پوشوندن صورتت ببر. یه بسته سیگار و یه فندک واسه مقابله با اشک آور ببر. یه وسیله کوچیک و خوش دست با اندازه کمتر از نیم متر ببر چون به دردت می خوره.
درآخر هم گفتم که به نظر من اصلا نرو، الان شبه و شب حوزه دیدت محدوده، دوست رو از دشمن نمی تونی تشخیص بدی، ممکنه یه چاله رو نبینی، لبه ترک خرده جدول رو نبینی، موقع دویدن با مغز بیای کف اسفالت. عمال لباس شخصی هم خوراک شونه که شب بیان تو مردم و از تو خود جمعیت بگیرن ملت رو بزنن.
دیشب کلی فکر کردم و اینها به ذهنم رسید:
اگه یه خرده تخم دارید و وضع بدنی تون هم مساعده برین جلو، دم خط مقدم. چون وقتی جلو باشین، همه چیز رو می بینین. ولی وقتی عقب باشین، تا دو نفر شروع کنن به دویدن شما هم باید بدوین، بدون اینکه اصلا بدونین چه خبر شده، هم دفع خطر احتمالیه هم اینکه جمعیت مجبورتون می کنه به دویدن.
تا می تونین تو خیابون بمونین. تو پیاده رو نرین. همه می ریزن تو پیاده رو و فکر می کنن که امنه. ولی هیچ فرقی نداره، تازه شلوغ ترم هست و سرعت دویدن و احتمال زمین خوردن تو پیاده رو بیشتره. تا وقتی موتوری ها نیومدن دنبال تون تو خیابون بمونید. وقتی موتوری اومد دنبال تون جوگیر نشین و سعی نکنین جوب های دو متری ولی عصر رو با یه جهش رد کنین. خیلی راحت یه پا رو بذارین تو آب جوب، اگه لازم بود اون یکی رو هم بذارین تو جوب تا سالم از جوب رد بشین. حواستون به لجن جوب باشه!
نکته بعدی اینکه که 50 نفر بودین تو یه کوچه و 7-8 نفر فرستاده بودن واسه جمع کردنتون، نترسید. بهترین دفاع، حمله است. برید دو به یک هم که بریزین سرشون می تونین بزنین. (بازهم اگه یه خرده جرات داشته باشین تک نفری هم می تونین بزنین) فقط تعدادتون باید یه جوری باشه که ضد شورش نتونه چند نفری بریزه سر یه نفر.
تا وقتی ضد شورش(پیاده یا با موتور) باهاتون فاصله داره، با دویدن ازشون دور شین ولی وقتی به فاصله دومتری رسیدن به نفع تونه که برگردین و رو در رو مقابله کنین، احتمال موفقیت تون درین حالت بیشتره. این که آدم پشتش رو به ضربه بکنه یه واکنش ناخود آگاهه و همه آدم ها این کار رو می کنن مگر اینکه قبلا تمرین کرده باشن واسه این کار.
واسه جاخالی دادن، یه خرده منطقی فکر کنین. اینکه رو زانو خم بشین و کمرتون رو هم خم کنین و تمام بدن رو جمع کنید اصلا فایده نداره.(شکل 1) بهتره پاهاتون ثابت باشه و از کمر به عقب خم بشین. (شکل 2) دست هاتون هم محافظ سرتون باشه. اگه ضربه ای به شکم و قفسه سینه می خورد بذارین بخوره. نباید دفاع کنین. فوقش دنده تون می شکنه. بهتر از اینه که جمجه تون بشکنه. سر از همه جا مهم تره، واسه حفاظت از تخم هاتون هم سعی کنید از پا استفاده کنید. موقع دفاع سعی کنین که ضربه بخوره تو ماهیچه بازو، چون در غیر این صورت ممکنه استخوان ساعدتو مو برداره یا بشکنه. وقتی طرف مقابل ضربه زد، از کمر خودتون رو بدین عقب، ضربه اش که رد شد، با لگد بکوبید تو زانوی طرف (می گم زانو واسه اینکه نزدیکه و لگد زدن بهش آسونه، من چون شک دارم که ضد شورشی ها بیضه بند هم دارن یا نه و اینکه ضربه زدن تو بیضه سخت تر ازضربه زدن به زانوهاست، توصیه نمی کنم که بزنید تو تخمش) . اگه درست و محکم لگد بزنید صد در صد می خوره زمین.(شکل 3)
اگه افتادین زمین و چند نفر بالا سرتون بودن و داشتن می زدنتون، اول اینکه هیچ وقت به پشت خودتون رو جمع نکنید( شکل4) چون نخاع از پشت کمر رد میشه و با اون ضربه های سنگین ممکنه نخاع تون به فنا بره، ضمن اینکه احتمال ضربه خوردن به کلیه هم خیلی زیاده. دوم اینکه اعتقاد دارین یا ندارین، دعا کنید یه نفرشون زودتر دلش به رحم بیاد و به بقیه بگه بسشه. سوم اینکه اگه عینک دارین سریع بندازینش یه گوشه ای وگرنه یا عدسی یا فریمش باعث زخم شدن صورتتون میشه. چهارم اینکه حالت دفاع درست اینه: ماتحت و کمرتون رو زمین باشه. کتف ها و سرتون رو بافاصله 30 سانتی متر بیارین بالا. دست هاتون رو محافظ سر قرار بدین. سعی کنید با پاهاتون ضربه بزنین به کسایی که بالا سرتون هستن. (شکل 5)
وقتی دارین می رین جلو و می بینین که چشماتون می سوزه، نرین! یه خرده صبر کنید تا اثر اشک آوری که زدن خنثی بشه.
اشک آور فقط چشماتون رو نمی سوزونه، تا ته حلقتون رو می سوزونه، نفس کشیدن تون هم با بدبختی همراه میشه. توانایی دویدن رو از دست می دین. توصیه می کنم که سیگار داشته باشین و همش روشن کنید و دودش رو جوری خالی کنید که بخوره تو صورت خودتون. کلا دود اثر اشک آور رو خنثی می کنه، زمان شاه اگه دقت کرده باشین مردم هر 10-15 متر یه تایر ماشین آتیش می زدن تا دود بکنه. الان سطل بزرگ های حمل زباله رو که پلاستیکی هستن آتیش بزنید. اگه اشک آور انداختن طرف تون و آتیش در اون نزدیکی بود، از خود گذشتگی کنید و اون اشک آور رو بردارین بندازین تو آتیش. این طوری دیگه اون اشک آور هیچ اثری نمی ذاره. تو آب هم میشه انداخت، ولی آب فقط شدتش رو کم می کنه و کامل خنثی اش نمی کنه. اگه آتیش نداشتین و فقط جوب آب (باید 10 -15 سانت آب توش باشه، چون کپسول هی هی تکان می خوره و اگه ارتفاع آب کم باشه ممکنه طرف سوراخش کامل بیاد بیرون) کنارتون بود، بندازینش تو آب. وقتی تا دو قدمی کپسول اشک آور رفتین، گشاد بازی در نیارین که با پا شوتش کنین یا با چوبی که تو دستتونه بزنین بهش تا دور بشه، مثل آدم خم شین برش دارین و جایی بندازینش که مطمئن هستین خنثی میشه.
هر وقت تیر اندازی شد، چه هوایی بود، چه تیر مشقی واسه متفرق کردن ملت بود، حتما پشت تون رو بکنید به مامورین. چون همین تیر مشقی اگه بخوره تو چشم، کور می کنه. تو صورت بخوره، بدجوری زخمی می کنه.
از لباس شخصی ها بترسید، چون بی پدر مادرن، هیچ نام و نشونی ندارن و مثل خر زور دارن، فقط به جاهای حساس می زنن، ممکنه اسلحه گرم داشته باشن، بعضی هاشون انقدر خرن که اگه با چوب بکوبین تو فرق سرش، فکر می کنه پشه نیشش زده. هر وقت این جماعت رو دیدید بزنید به چاک.
اگه تونستید چند نفری یه ضدشورش یا یه بسیجی یا یه لباس شخصی رو خفت کنید، اولین کارتون این باشه که مچ دست طرف رو بشکونید تا دیگه نتونه باتوم و سپر بگیره دستش و خونه نشین بشه. بعد اگه فرصت شد با لگد یه حالی بهش بدین.
شکل آخر گارد درست رو از جلو و بغل سعی کردم نشون بدم. دستاتون رو مشت کنید و مشت تون رو بچسبونید رو سرتون حدود 7-8 سانت بالاتر از گیج گاه، ماهیچه های زیر بغل، بازو، شکم و... کلا هرچی ماهیچه دارین سفت کنین تا ضربه رو بگیره.
موقع برگشت از راهپیمایی، سعی کنید از کوچه های فرعی و جاهای خلوت برگردید. جاهای شلوغ بسیجیا وای می ایستن و اگه مشکوک باشین کارت شناسایی می خوان و گیر بی خود می دن. بهتره یه کیف همراهتون باشه با 4 ورق جزوه که بگین سر کلاس بودم یا می خوام برم کلاس.( ساعت 1 نصفه شب قاعدتا نمی شه همیچین دروغی گفت) تا وقتی به خونه نرسیدین از همه چیز بترسین، از موتورهایی که از کنارتون رد میشن، از آدم های مشکوک، از فرصت طلب هایی که ممکنه به بهانه شلوغی تو یه جای خلوت خفت تون بکنن، از کارگر افغانی و ساختمون نیمه کاره و ... .
.
من تو هیچ کدوم از راه پیمایی های قبلی که به مناسبت انتخابات بود شرکت نکردم، هیچ وقت هیچ بازو بند و مچ بندی نبستم، ولی دیروز عصر موقعی که موتوری ها پایین عباس آباد از پشت ریختن واسه زدن، بودم. یکی شون رو هم که از موتور اومد پایین و شروع کرد به زدن، خودم انداختم رو زمین. با همون روشی که گفتم. پاهام ثابت بود، بالا تنه رو دادم عقب، طرف ضربه شو در حالی که داشت می دوید زد و اصلا انتظار اینکه من این طوری جاخالی بدم نداشت، (همیشه مردم می رن جلو و با خودشون می گن که یه دونه ازش می خورم بعد باتومش رو می گیرم ولی اگه باتوم کامل بخوره بهتون دیگه نمی تونین از جا بلند شین.) منم با لگد زدم تو زانوش، خوب خودتون می تونید تصور کنید که زانوش به فنا رفت و خورد زمین. بعدشم تا می خورد مردم زدنش. ولی اعصابم ازین خرد شد که یه مشت ..نی که از همه زودتر در رفته بودن، وقتی دیدن یارو اومده پایین و دیگه مصلح نیست، خون از سر و کله اش جاریه، اومدن جلو که بزنید لهش کنید مادر.... رو. برداشتن بردنش کنار نرده های یه ساختون کله اش رو چند بار کبوندن تو نرده ها.
از همه چی جالب تر واسه من این بود که چندتا خانوم بودن با حجاب کامل و بدون آرایش، سنشون حدود 40 بود. سر چهار راه زرتشت که ملت پراکنده شدن و فقط 30-40 نفر پسر و مرد مونده بودن جلوی جلو، اینها هم همش جلو بودن. هی بقیه رو تشویق می کردن که بیاین جلو. سنگ می اوردن واسه بقیه که پرتاب کنن. هی بلند الله اکبر می گفتن. من رسما کم آورده بودم.
با پسر خالم داشتم صحبت می کردم، گفت: " بدی نسل شما اینه که اهل دعوا نبودید، یه مشت دانشجو رو گرفتن زدن، فکر کردن خبریه. ما ها که سی سالمونه، بازم یه خرده بچگی مون دعوای دست جمعی کردیم، یه خرده خفت گیری کردیم،بلدیم چه طوری 2-3 نفر شیر کنیم بیان جلو بعد 7-8 نفری بریزیم سرشون و ... دستمون از شماها سنگین تره، به زدن وارد تره. اگه ما ها بیایم بهتر میشه. حالا نسل قبل از ما، اونایی که الان 37-38 سالشونه اگه بیان که نور علی نوره. هم دعوا کردن، هم یه خرده تجربه تظاهرات انقلاب رو دارن، هم اینکه لامصبا دستاشون سنگینه. "
خلاصه سعی کنید فک و فامیل و دوست و آشنا رو با خودتون همراه کنید.

0 نظر:

ارسال نظر