ورود ممنوع

ریدم به این شانس ...، نشد من یه بار برم حمام و در آرامش مشغول اصلاح سر و صورت بشم، بعد یکی نیاد بکوبه به در. مثلا با مشت می کوبن به در و می پرسن "کی از حمام میای بیرون؟". دیشب موقعی که ماشین دستم بود، مامانم اومد درو باز کنه که متوجه شد در قفله، منم متوجه شدم مقادیری از خط ریشم نیست. اولش با خودم گفتم کی گفته خط ریش باید متقارن باشه، بعد گفتم مگه خری هم پیدا میشه که نگه خط ریش باید متقارن باشه؟ خلاصه بالاجبار و بعدش هم بالاختیار ریدم به سر خودم. الان انتهای خط ریشم تقریبا در امتداد خط گذرنده از چشمامه. از دیشب تا حالا دارم با خودم کلنجار میرم که برم از ته تیغ بندازم و خودمو خلاص کنم.

فی الکل

صب ساعت هفت و نیم من داشتم سگ می لرزیدم، پیر مرده با یه تی شرت اومده بود نونوایی نون بخره. خواستم برم جلو ازش بپرسم تو انداختی بالا یا من؟
افغانی ایه شلوار پارچه ای سبز روشن پوشیده بود با پیرن بنفش با کت نقره ای براق، موهاشم بور بود، خم شد جلوی تاکسی و پرسید: میترو می رَ؟