sun of the beach

کور شدیم
بو ها خیلی مهم هستن، مخصوصا اگه شامه ات قوی باشه.
خیلی وقتا توی مترو بوی اَن و گه میاد، اگه یه خرده پیگیری کنی می فهمی که منبع تولید بو، یه نفره که یا بلد نبوده خودش رو بشوره، یا به دلایل خاص خودش، مجبور شده تو خودش برینه.
یه نوع دیگه بو، بوی دهن آدم هاست. بعضیا هستن که بوی دهن شون انقدر بده که وقتی باهاشون حرف میزنی می خوای بالا بیاری. این آدم ها اگه خودشون بتونن بوی گند دهن شون رو تحمل کنن ( قاعدتا می تونن، وگرنه دهن شون بو نمی داد) آدم های خوشبحتی هستن، چون بقیه هیچ وقت نمیان سر وقت شون تا با هاشون حرف بزن.
نوع بعدی، بو های شخصی ایه هر آدم ایه، مثل بوی عرق، بوی چس و ... . اینا منحصر به فردن. ازون چیزایی که آدم یا دوستش نداره یا فقط واسه خودش رو دوست داره.
کلی مدل مختلف دیگه از بو هست، مثل بوی بچه، بوی عطر کسی که یه بار از کنارت رد شده، بوی کاغذ نو، بوی بارون، بوی تعفن و ... . ولی اینا خیلی هم مهم نیستن.
اما نوع آخر که از همه مهمتره، دیشب داشتم کتاب می خوندم و حدود پنج شیش ساعت، بوی شاش نسبتا غلیظ به مشام می رسید. چون نمی دونستم از کجاست، پنجره اتاق رو باز کردم،حتی محض محکم کاری رفتم دوش گرفتم، فایده نداشت، انگار یکی زیر دماغ من شاشیده بود. از بقیه که پرسیدم، دوزاری ام افتاد که این بو رو فقط من می شنفم ، بوی زندگی بود.
می مردن روز جمهوری اسلامی رو بندازن 14 فروردین، این طوری آدم با انگیزه بیشتری سیزده رو به در می کرد.
... پس یقه یه جماعتی با این پست های فیلسوف مآبانه و دپرس شون.
یه هفته مسافرت بودم، سر کیف و سر حال بودم، الان اومدم گودر خوندم، ریده شد تو حالم.