خدا رو شکر که اقلا "هیچی، سلامتی" هست، تا مردم در جواب "چه خبر؟" یه چیزی واسه گفتن داشته باشن.
آرامکده فکر
رنگ در و دیوار توالت های دانشگاه یادم رفته. هرکی از راه رسیده، یه بیانیه ای علیه حکومت و عواملش نوشته.
جنگ تحلیلی
شهردار تهران ضمن تحلیل مقام شهیدان گفت: اگر تلاش های شهیدان نبود، معلوم نبود ما الان کجا زندگی می کنیم.
وی در ادامه، از تسهیل شرایط نامگذاری کوچه ها به اسم شهیدان گمنام خبر داد.
وی در ادامه، از تسهیل شرایط نامگذاری کوچه ها به اسم شهیدان گمنام خبر داد.
کرامت نفسانی
در معجزات شیخ ما آورده اند که در حضور چفتاد ملیون بیننده یک پا این طرف گذاشت، اون یکی پا رو اون طرف، سر بالا بر خود رید.
عوارض جانبی
ای خا.یه به دست تو اسیرم/ بنموده ای از جماع سیرم
دستم نشود به تخم کـَس بند / تا باد ِ تو کرده دست گیرم
چندان نشوی تو خوب تا من/از حسرت ک.ون و کس بمیرم
تا حضرت مستطاب ِ عالی / کوچک بشوید، بنده پیرم
زین پس ز جماع رخ نتابم / خوب ار نشدی، نشو به کی.رم
ایرج میرزا
دستم نشود به تخم کـَس بند / تا باد ِ تو کرده دست گیرم
چندان نشوی تو خوب تا من/از حسرت ک.ون و کس بمیرم
تا حضرت مستطاب ِ عالی / کوچک بشوید، بنده پیرم
زین پس ز جماع رخ نتابم / خوب ار نشدی، نشو به کی.رم
ایرج میرزا
تو الت فرنگی
می گن: جایی هست که هر رنگی معنای خودشو داره، جز "رنگ جماعت" که کلا تعریف نشده. جایی که ننگ با رنگ پاک نمی شه.
شهر غصّه
تخم چپ و راست دعوایشان می شود. شکایت را نزد آلت عظمی می برند. رای او از قبل مشخص است. آن دوران که اشک منی از دیده اش فرو ریخت و گفت چنین منی وابسته به هر دو تخم چپ و راست است، گذشته. عده ای خود را پشم می کنند و در صدد دفاع از تخم چپ بر می آیند. (می خواهند برای همه "به تخم چپم" هایی که گفته اند، از او قدردانی کنند.) آلت عظمی شاید به خاطر اینکه رویای دخول در ذهن می پروراند، و یا شاید به خاطر دفع مزاحمت، دستور به زدن پشم ها می دهد.
تخم چپ و راست سر جای خود و زیر سایه ی آلت عظمی، در پس زمینه ای سفید و زیبا، بدون دانه ای پشم، باقی می مانند.
.
شدن یا نشدن، مساله این است.
تخم چپ و راست سر جای خود و زیر سایه ی آلت عظمی، در پس زمینه ای سفید و زیبا، بدون دانه ای پشم، باقی می مانند.
.
شدن یا نشدن، مساله این است.
یکی از معروف ترین داستان هایی که واسه آموزش برنامه ریزی و مدیریت استفاده میشه، اینه:
یه نفر با که تازه مدرک مدیریت اش رو گرفته بوده میره یه جا واسه استخدام. موقع مصاحبه بهش میگن پاشو برو روی اون تخته یا وایت برد یه جمله بنویس که کلش رو پر کنه، هر جمله ای که دوست داری بنویس.
یارو گند میزنه، چون هرچی به آخر خط نزدیک تر میشه، کلمه ها رو کوچیک تر می نویسه.
حالا این وزرا هم همین طورین. من دیروز 2 دیقه آخر حرف زدن متکی رو دیدم. اول اینکه خیلی ضایع است که یه وزیر نتونه متن سخن رانیش رو مطابق با زمانی که بهش دادن آماده بکنه. از اون ضایع تر اینه که دو دیقه آخر بگی ما فلان کردیم، و فلان کار ما اصلا در ایران بی سابقه است، ولی وقت نمی شه توضیح بدم. خب این آدم داره داد میزنه مدیریت که هیچ، فرق بین اهمیت دو تا موضوع رو هم نمی فهمه.
یه نفر با که تازه مدرک مدیریت اش رو گرفته بوده میره یه جا واسه استخدام. موقع مصاحبه بهش میگن پاشو برو روی اون تخته یا وایت برد یه جمله بنویس که کلش رو پر کنه، هر جمله ای که دوست داری بنویس.
یارو گند میزنه، چون هرچی به آخر خط نزدیک تر میشه، کلمه ها رو کوچیک تر می نویسه.
حالا این وزرا هم همین طورین. من دیروز 2 دیقه آخر حرف زدن متکی رو دیدم. اول اینکه خیلی ضایع است که یه وزیر نتونه متن سخن رانیش رو مطابق با زمانی که بهش دادن آماده بکنه. از اون ضایع تر اینه که دو دیقه آخر بگی ما فلان کردیم، و فلان کار ما اصلا در ایران بی سابقه است، ولی وقت نمی شه توضیح بدم. خب این آدم داره داد میزنه مدیریت که هیچ، فرق بین اهمیت دو تا موضوع رو هم نمی فهمه.
پنیس ایلین
واسه زدن پنی سیلین رفته بودم درمونگاه. یه پسر بچه هم با مادرش اونجا بود. همه چیز عادی بود، تا اینکه آمپول زنه سوزن رو وارد دست بچه کرد، و بچه شروع کرد به عر زدن و تکون دادن دستش. آمپول زنه در کمال خونسردی گفت اگر تکون بخوری دستت از آرنج قطع میشه ها، بچه. پسره خفه شد، فکر کنم سکته زد.
اشتراک در:
پستها (Atom)